بعد از تمام شدن سریال «دلدادگان»، شبکه ۳ جایگزین آن مجموعه «در حوالی پاییز» را روی آنتن برای پخش برده است؛ این سریال ملودرامی عاشقانه به نویسندگی حسین نمازی و براساس طرحی از معصومه بیات، روایتگر یک داستان عاشقانه اسـت: پسری ایرانی کـه عاشق یک دختر عرب میشود. تقریباً داستان هم حول این عشق گردش دارد و شخصیتها با مرکزیت این زوج عاشق هر کدام داستانهای خود را دنبال میکنند. مجموعهای با محوریت خانواده و تم اجتماعی که سعی شده بیشتر تمرکز بیننده را بر تازهعروس عربستانی خانواده و حساسیت سازمان اطلاعات بر او ببرد.
پاک شدن مرز محرم و نامحرم
این سریال تصویرگر زندگی یک خانواده ایرانی با شاخصههای سنتی و اعتقادی آن است، اما متأسفانه موفق نشده به خوبی آن را پردازش کند. به عنوان مثال مادر که از سر ناچاری کارگاه خیاطی خود را به خانه آورده هیچ حریمی بین محل کار و زندگی قائل نشده و به نوعی صمیمیت، مرز محرم و نامحرم را پاک کرده است. کارگران مرد به کارگاه در خانه رفت و آمد میکنند، دختر جوان مجرد با همان پوشش خانگی بیرون میرود و با مردی که بهاصطلاح خشن و بیادب است! و از او اخاذی میکند خیلی راحت و معمولی ارتباط دارد. تنها با کمی غر زدن گلایه میکند که دست از سرش بردارد! او مادرش را تو خطاب میکند، هیچ کدام در این خانواده مذهبی حتی دو رکعت نماز هم نمیخوانند. بازی تصنعی لیلا اوتادی در نقش عروس خانواده به دل نمینشیند. گویا هیچ حضوری در مجموعه ندارد به جز اینکه فقط کیف به دست راهی سرکار شود یا بازیگر مهمان لبنانی هم نتوانسته خود را با گروه همخوان کند و...
در مجموع سریال به خاطر بازیهای سرد و ناهماهنگیهایی که دارد و هیچ فراز و فرودی در آن دیده نمیشود تا مخاطب را با خود همراه کند بعد از گذشت چند قسمت هنوز کشش لازم را برای جذب بیننده ایجاد نکرده است؛ البته تلاش شده با طراحی صحنه، فضایی ایرانی بر سریال حاکم شود، غافل از اینکه یک خانه قدیمی و چند گلدان نمیتواند به تنهایی اثری را ایرانیزه کند و بر کیفیت محتوا بیفزاید.
سردی رابطه مادر و دختر
در این میان، تنها رؤیا تیموریان بار مجموعه را به دوش دارد و به نسبت بقیه بازی مقبولی از خود ارائه میدهد، هرچند او هم در مقایسه با کارهای گذشته خود پسرفت داشته است و کارگردان نتوانسته از تجربه و تواناییهای او درست استفاده کند به خصوص در رابطه او به عنوان محور اصلی خانه با دختر جوانش که بد ظاهر شده است.
گویا نویسنده قصد داشته این رابطه مادر و دختر را نمک مجموعه کرده باشد و از این طریق داستان را از ریتم یکنواخت و کسلکننده بیرون بیاورد، اما انتخاب او در کمال بیسلیقگی بوده است و بیشتر سردی رابطه مادر و دختر را در خانواده نشان میدهد؛ دختری که دانشجوست در برخورد اعضای خانواده به عنوان یک دختربچه نادان و فضول معرفی شده است که باید فقط بگوید چشم و هنگام صحبت مادر با دیگران مراقب رفتارش باشد یا به اتاقش برود! مادر او را در جمع دیگران تحقیر میکند، هیچ مشورت و صحبتی با او ندارد و ارتباطش با دختر دوستانه نیست؛ در حالی که در این سریال به خاطر فوت پدر، مادر نقش اصلی را در خانه به عهده دارد که با درایت و مدیریت عمل میکند، اما هیچ رابطه درست و صمیمی با دختر جوان خودش ندارد حتی از رفتارهای عجیب دخترش هنگام گرفتاری هم حساس و نگران نشد تا بتواند در کنار او باشد.
البته در این نوشتار قصد نداریم نگاه تونلی به مجموعه «در حوالی پاییز» داشته باشیم و بدبینانه تنها نقاط ضعف آن را پررنگ کنیم، ولی از شبکه جوان و پرمخاطبی که سعی دارد در فضای رقابتی رسانه خود را بالا بکشد انتظار بیشتری است تا در کنار گذران فراغت به مسائل آموزشی بخصوص در مجموعههای روتین شبانه هم توجه داشته باشد. امیدواریم در شبهای آتی سردی «در حوالی پاییز» کمتر شود و بتواند دست مخاطب را بگیرد و با خود تا انتهای مجموعه همراه کند.
*روزنامه جوان
ارسال نظر